وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد .
چقدر در تاریکی ، مشق رفتن کنم ؟ بیا و تکلیف مرا روشن کن !
دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است ، گاهی فکر میکنی تمام شده ، اما یک دفعه همه ات را آتش میزند .
مرداب از رود پرسید : چه کرده ای که این چنین زلالی ؟ رود گفت : گذشتم !
به اندازه ی چشمان کفتربازی که کفترش بر بام دیگری نشسته ، بیقرارتم !
دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش .
میگن پنجره ی دل آدمای مهربون رو به خدا باز میشه ، از اون پنجره من رو هم دعا کن .
لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد .
دلم درد میکند ، انگار خام بودند خیالهایی که به خوردم داده بودی .
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند .
چه فرقی دارد ، شهر ما خانه ی ما باشد یا نباشد ؟ وقتی تو نه در شهر ما هستی و نه در خانه ی ما !