الهی به حق آنکه تو ار هیچ حاجتی نیست / کرم نما بر آن که تو را هیچ حجت نیست . . .
.
با اینکه از تنهائی میترسم ، اما دوست دارم تو قلب تو تنهای تنها باشم !
.
بمان با من که بی تو صدای خسته بادم / در این اندوه ب پایان بمان ، تنهای تنهایم . . .
.
الفت شبهای خوش را روزگار از ما گرفت / ای خوشا روزی که با هم روزگاری داشتیم . . ..
.
عطش کویر تشنه ، عطش خواستن من بود / آخرین برگ برنده ، لحظه باختن من بود
عشق بازی ز مونس راه پر گرد و غباره / گاهی خنده گاهی گریه ، مثل پائیز و بهاره
نمیخوام بازنده باشم تو بمون تا زنده باشم / توی این بازی آخر ، بذار من برنده باشم . . .
.
کسی دیگر نمیگیرد سراغ خانه ما را / به سختی جغد پیدا میکند ویرانه ما را
از آن شادم که غم پیوسته میآید به بالینم / از آن ترسم که غم هم گم کند ویرانه ما را . . .
.
گفتمش یار وفادار توام ، گفتا بس است
من وفا کی از تو خواهم تا وفاداری کنی ؟
گفتمش شد ارغوانی چهره ام از هجر تو
گفت میتوان با اشک خونین چهره گلناری کنی . . .