سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گل ها هدیه می بخشد
به آن محراب پاکش آرزو کردن برایت:
خوب دیدن ، خوب بودن ، خوب ماندن را ...
sahar gahan ke shabnam ayati az pak boodan ra be gol ha arze midaram
be an mehrabe pakash arezoo kardam barayat : khob didan , khob boodan , khob mandan ra...
تو ویترین زندگی به عروسکی نگاه نکن که مال تو نیست چون اون فقط وسوست میکنه که اونیو که داری از دست بدی
toye vitrine zendegi be aroosaki negah nakon ke male to nist
chon oon vaghat vasvasat mikone ke oonio ke dari az dast bedi
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست ...
dar mehrbani hamchon baran bash ke dar tarannomash alafe harz va gole sorkh yekist . . .
کاش وقتی آسمان بارانیست چشم را با اشک باران تر کنیم
کاش وقتی که تنها می شویم، لحظه ای یاد یکدیگر کنیم
میگن نمک باعث شوریه ، عجیبه تو با این همه نمک که داری بازم شیرینی !
***
یاد تو چندیست که مهمانم شده ، خاطراتت آفت جانم شده
هر چه میگویم سخن از یاد توست ، در سکوت من فقط فریاد توست
***
میخوام اسم تو رو با صابون تو ابرا بنویسم تا وقتی بارون میباره همه کف کنن !!!
***
دیدن لبخند آنهایی که رنج میکشند ، از اشکهایشان دردناکتر است . . .
***
هیچ فکر کردی اگه هر ماه قبض کارکرد قلبمون رو میدادن
کدوم یکی از ما عاشقتر بودیم !؟
***
چون خیالت همه شب مونس و دمساز من است
شرم دارم که شکایت بکنم از تنهایی . . .
***
اگر من شاعرم شعرم تو هستی
اگر من عاشقم ، عشقم تو هستی
اگر من یک کتاب کهنه هستم
بدان زیبا ترین برگش تو هستی
***
ماه عشق است بیا عاشق شویم ، عاشق آن خدای خالق شویم
چون به درگاهش کشیم دست نیاز ، مهربان باشد شویم ما بی نیاز . . .
برای زیستن دوقلب لازم هست. قلبی که دوست بدارد . قلبی که دوستش بدارند. قلبی که هدیه کند . قلبی که بپذیرد
الهی به حق آنکه تو ار هیچ حاجتی نیست / کرم نما بر آن که تو را هیچ حجت نیست . . .
……………………………………………..
با اینکه از تنهائی میترسم ، اما دوست دارم تو قلب تو تنهای تنها باشم !
……………………………………………..
بمان با من که بی تو صدای خسته بادم / در این اندوه بی پایان بمان ، تنهای تنهایم . . .
……………………………………………..
الفت شبهای خوش را روزگار از ما گرفت / ای خوشا روزی که با هم روزگاری داشتیم . . .
……………………………………………..
خدایا ، سرای محبت کجاست ؟ به هر قیمتی خریدار آن هستم . . .
……………………………………………..
عطش کویر تشنه ، عطش خواستن من بود / آخرین برگ برنده ، لحظه باختن من بود
عشق بازی ز مونس راه پر گرد و غباره / گاهی خنده گاهی گریه ، مثل پائیز و بهاره
نمیخوام بازنده باشم تو بمون تا زنده باشم / توی این بازی آخر ، بذار من برنده باشم . . .
……………………………………………..
کسی دیگر نمیگیرد سراغ خانه ما را / به سختی جغد پیدا میکند ویرانه ما را
از آن شادم که غم پیوسته میآید به بالینم / از آن ترسم که غم هم گم کند ویرانه ما را . . .
……………………………………………..
من سازگارم ، با روزگارم از تلخیش اما شکایتی ندارم !
……………………………………………..
من وفا کی از تو خواهم تا وفاداری کنی ؟
گفتمش شد ارغوانی چهره ام از هجر تو
گفت میتوان با اشک خونین چهره گلناری کنی . . .
……………………………………………..
آدمهای پلیدی هستند که با زمان سنجی مناسب ، از نگرانی های همگانی بهره می برند و خود را یک شبه رهایی بخش مردم می خوانند . ارد بزرگ
امکانپذیر است که یک میلیون حقیقت را در مغز انباشت ولی هنوز بیسواد بود.آلک بورن
عصاره همه مهربانی ها را گرفتند و از آن مادر را ساختند. کریستوفر مارلو
انسان در همان لحظه که تصمیم می گیرد آزاد باشد ؛ آزاد است. ولتر
مردی که لبخند به صورت ندارد نباید دکان باز کند. ضرب المثل چینی
وظیفه چیزی است که از دیگران انتظار انجامش را داریم.اسکاروایلد
همیشه آن که با شما هم آوا می شود و سخن شما را بازگو می کند نمی تواند هم اندیش شما نیز باشد . ارد بزرگ
اندیشه کنید زیرا اندیشه کردن مایه زنده دل بودن مردم است. ناپلئون
تعلل و عقب انداختن کارها، یکی از شایع ترین راههای فرار از رنج است. آنتونی رابینز